سیمین نمیرد هرگز * ...
ایران دلش گرفته
روح و روان ندارد
مام غزل سرایش
«دیگر بیان ندارد»
بانوی صلح و احساس
چشمان خود فروبست
دیدار جنگ و خون را
تاب و توان ندارد
از ظلم و جهل خسته
غم بر دلش نشسته
اما تمام عمرش
خامُش زبان ندارد
هر ظالم زمانه
در هر مقام و جامه
از نقد تیز شعرش
جان در امان ندارد
سیمین نمیرد هرگز
با جاودان غزلهاش
خوابیده نرم و آرام
از بس که جان ندارد
بانو «دوباره» برخیز
«میسازمت وطن» خوان
روزی که دیگر ایران
مطلقْ عِنان ندارد
عمار ملکی (ناصر)
* با الهام از شعر «هرگز نخواب کوروش» سروده زنده یاد سیمین بهبهانی
ایران دلش گرفته
روح و روان ندارد
مام غزل سرایش
«دیگر بیان ندارد»
بانوی صلح و احساس
چشمان خود فروبست
دیدار جنگ و خون را
تاب و توان ندارد
از ظلم و جهل خسته
غم بر دلش نشسته
اما تمام عمرش
خامُش زبان ندارد
هر ظالم زمانه
در هر مقام و جامه
از نقد تیز شعرش
جان در امان ندارد
سیمین نمیرد هرگز
با جاودان غزلهاش
خوابیده نرم و آرام
از بس که جان ندارد
بانو «دوباره» برخیز
«میسازمت وطن» خوان
روزی که دیگر ایران
مطلقْ عِنان ندارد
عمار ملکی (ناصر)
* با الهام از شعر «هرگز نخواب کوروش» سروده زنده یاد سیمین بهبهانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر