در انفرادی بود تشريح کرد. از پابندی که به پاهايش زدند و زخم ناشی از پابند. از چشمبند هنگام ورود به گوهردشت . از نامههای زيادی که در چند ساعت آخر نوشته و همه را از او گرفتند. به نامه دزدی اين جماعت عادت کردهام. امکان بازگويی همه نکات را ندارم. ولی حتماً همه را سر فرصت فرياد خواهم زد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر